درقدیم کاسبهایی به دهسفیدمی آمدندکه مردم به آنها " حلبساز "میگفتند.درزیرایوانی ویادرپناه درختی بساط خودرامیگستردند.بساطشان عبارت بودازتعدادی ابزارهای دستی،مقداری ازحلبیهای بازیافت شده،لحیم،میخ،پرچ،وچیزهای دیگه که برای کارشان لازم بود.کسانی که بساط اینهارامیدیدند،به دروهمسایه هانیزمیگفتندکه مثلاً " آجی رقیه،حلبسازگلبدر"آجی رقیه حلبسازاومده" اوناهم میشنیدندواگرکاری باحلبسازداشتند،به آنهارجوع میکردند.حال کارآنهاچه بودوچه چیزی ازلوازم زندگی رامیساختندویاتعمیرمیکردند،خاک انداز،انواع سیخهای تنور،آفتابه،کیلَه،که ظرفی بودبرای اندازه گیری غلات،سرتاس برای دکاندارهادرصورت لزوم،چراغهای پیسوزی که دردهسفیدبه آنها "میشینَه " چراغ موشی"میگفتند،انواع سطلهای حمل آب،سطلهای مخصوص لبنیات،قاپاق که سرپوشی بودبرای تنور،ساج،صفحه فلزی محدبی بودکه برروی تنورپرآتش میگذاشتندوروی آن نان میپختند،تاس حمام،ظرف آب مخصوم حمامچیهاکه باآن برسرمردم آب بریزند.ووسایل دیگری که من به یادندارم.این بنده گان خدا،این وسایل رابامهارت تمام باچکش وسندان میساختند
واگرکسی وسیله ای ازاین قبیل داشت که خراب شده بود،می آوردوتوسط آنهاتعمیرمیشد.درآنزمان پو ل دردست مردم کمبودودادوستدهابااجناس موردلزوم زندگی انجام میشد.مثلاًخانمی دستمزداستادحلبیسازراکشک خشک میداد.ویادیگری گندم میدادویکی هم نان میدادویاتخم مرغ،پنیر،روغن ویامثلاً آلوی خشک شده واجناسی ازاین قبیل.خب آنهاهم تمام این موادرابرای زندگی خانواده شان لازم داشتندوبدون اکراه این چیزهارا قبول میکردندواگرازموادی مثلاًکشک اضافه برمصرف خانواده داشتند،درولایت خودشان بادروهمسایه،بامواددیگری تعویض میکردند.یادم میادمن کودک هشت نه ساله ای بودم.استادحلبیسازی که به دهسفیدمی آمدودهسفیدازاین نظردرانحصارایشان بود.مردمیان سالی بودبه نام اوسّاغلام حسین که ایشان واکثراین کسبه آستانه ای بودند.اوساغلامحسین مردخوب وخوش اخلاقی بود.خدایش رحمت کند.ایشان باپدرمرحومم دوست بودوگاهی پدرم اورابرای صرف ناهاربه خانه می آورد.ایشان دوپسرهم سن وسال من هم داشت که همیشه آنهاراهم همراه خودمی آوردکه دم دست وکمک حالش باشندومن ومرحوم برادرم بااین پسرهاخیلی دوست شده بودیم واونهاخیلی اززیرکاردرمیرفتندوباهم به باغهاوصحراویاپشت بامهاوکوچه هابه بازی میرفتیم.بعدازاون سالهافقط خیلی سال پیش شنیدم که اوساغلام حسین به رحمت خدارفته وازآن زمان تابه حال دیگرخبری ازپسرهایش نداشته ام.روح این مرد زحمت کش شاد بادا.
کوثر
+ نوشته شده در پنجشنبه هفتم دی ۱۳۹۶ ساعت 0:54 توسط علی اسکندری
|